دانهیل از پشت گوشم برمیدارم میذارم گوشه لبم فندک میکشم به پام روشن نمیشه.فش میدم.دوربین برمیدارم با همون دستی که دوربین گرفتم نارنگی رو پوست میکنم.با دست راستم که نارنگی توشه سیگار از گوشه لبم برمیدارم.سیگار میدم دست راستم.نارنگی کس کش مزه گه سگ میده.سیگار دوباره میذارم گوشه لبم.حمید کف اتاق ولوئه.لباس تنش نیست.شکمش خونیه.خون شره کرده از رو شکمش ریخته رو سرامیک ها.میشینم رو تخت از زیر بالش قوطی کبریت حمید میکشم بیرون.پوستر مومو کجکی رو دیواره.مرده.یه جنده ای داره میخونه: یه چیزه تازه پنهون میگرده تو حسم که مثه حسه بلوغه.جنده داره کس میگه.سیگار روشن میکنم.چارخونه های نارنجی رو تختی رنگ ان شدن.دوربین روشن میکنم.میشینم بالا سر حمید.چشماش نیمه بازه.توی کادر از بالای دماغش شکم خونیش معلومه.انگشتهای پاش تارن.دکمه نقره ای رو فشار میدم.دود سیگار میره تو چشمم.چشمم میبندم.سرفه میکنم.عکس تو مانیتور دوربین نگاه میکنم.مزخرف شده.فش میدم.حمید پاشو شرتت در بیار این رنگش سرمه ایه ریده تو عکس.حمید چشماش باز میکنه. دوربین از جلوی صورتش میزنه کنار.گمشو بابا گاییدی منو.بلند میشه وایمیسته.شکمش میخارونه.چی مالیدی به شکمم؟عین ان میخاره.من میرم حموم دوش بگیرم.سیگار کف اتاق میتکونم.دوربین رو زمین ول میکنم.دراز میکشم رو تخت.بقیه نارنگی رو میخورم.حمید از اتاق میره بیرون.


labels:
 

1 نظرات:

Mandana گفت...

لایک نداره. مسخره‌ست بنویسم لایک به نوشته. یک نفر لبخند ملیح مثلن
:)

 
>