هنر نسخه دوم واقعیت نیست. از آن کثافت همان یک نسخه کافی است. اینو ویرجینیا ولف گفته و فک کنم کلن سینما واسه همین درس شده اما بعضی کارگردانا هستن که انگار وظیفه خودشون میدونن که تو تک تک فیلماشون این جمله رو به گه بکشن.ینی وقتی فیلمی از هانکه میبنیم مثه اکثر فیلما که آخرش واسه خر کردن خودمون به این فک میکنیم که فیلم بود و فیلان و بیسار اینجا دیگه نمیتونیم از این حرفا بزنیم چون اینقد همه چی واقعیه اینقد به گا رفتنمون واقعیه که هیچ راه فراری نداریم.خشونت فانی گیمز مثه خشونت فیلمای تارانتینو نیس که بهون خوش بگذره موقع دیدن فیلم رسمن قراره گاییده بشیم قرار نیس پیام اخلاقی زورچپون ببینیم قراره نمایش واقعی خشونت ببینیم تا دیگه از این گها نخوریم. حالا من فک میکنم این فیلم آخره آقای فون تریر هم همین طوره. واسه همین به جای اینکه مشابه خیلی از فیلمای دنیا که موقع نمایش سکس پرت و پلا نشون میدن دقیقن نمای بسته فرو رفتن فیلانه آقاهه در بیساره خانومه نشون میده و وقتی موقع شکنجه میرسه قرار نیس اسلشر ببینیم قراره از دیدنه یه کلاغ تو یه سولاخی سکته کنیم.حالا اینارو تعمیم بدین به کل فیلم به اینکه این فیلم چقد واقعی بود در نمایش افسردگی و احساس گناه و کوفت و درد و چقد به گا دهنده و چقد این احساس به گا رفتن موقع دیدن یه فیلم روحانیه.
(و البته اگه همه اراجیف بالارو برعکس کنید میشه یه پستی در مورد فیلم مای بلوبری فیلان)


labels: ,
 

0 نظرات:

 
>