قبلش بگم تهوع‌آوره. ینی چنان عق میزنین که هرچی خوردین توی وعده قبلی میریزه رو کی‌برد و مانیتور و لپتاپ و کسافت میزنه به همه زندگی‌تون.روده‌درازی و چس‌ناله. آدم یه رویایی واسه خودش داره یه چیز گنده خفنی که دیگه بالاترین چیزیه که فک میکنه بهش میرسه تو زندگی.رویای فیلان که تموم صحنه‌هاش واسش مثه فیلمی که نیم ساعت پیش دیده وضوح داره.واسه من اینطوریه ینی. چمیدونم شبیه اون صحنه که آدما خودشونو در حال گرفتن اسکار تصور میکنن یا حالا هر کسشری. یه رویایی که ماله خودته و تصورشم ارگاسمه و شاید امیدی هم نداری که هیچوخت بش برسی ولی فکرم نمیکنی که یه چیزه غیرممکنیه میدونی مافوق تصوره ولی خودتو گول میزنی که میشه بش میرسی.بعد حالا فک کن تموم اون رویا ئه به گا بره ینی تا اعماق کونه مغزت مطمئن باشی این رویا هیچوخت اتفاق نمیفته.هرچقد که وضوح داشته باشه واست تک تک صحنه‌هاش مهم نیس تبدیل شده به یه چیز نشدنی.

فک کن این بیابونای آمریکا که تموم نمیشن بود ازینا که یه جاده درازی از وسطشون رد میشه و تو فیلما جنده‌ش کردن به قدر کافی بعد یه شورلت کامارا قرمز داشتیم ازینا که جلوش بالا وایمیسته چون دو تا چرخ جلوش بزرگتره (ینی فک کنم همشون همینطورین) بعد شلوارک جین پوشیده بودی با یه تی‌شرتی مثلن (تا آخر ماجرا همینطوری کلیشه شره میکنه ازش) ازین مارلبورو قرمز پاکت نرما داشتیم یا مثلن لاکی استرایک پاکت نرم ازینا که عین بهمن دول میمونه بسته‌ش.بعد میرفتیم تو همه متلای کنار جاده میموندیم.ازین متل قدیمیا که بالکن چوبی داره بعد من میرفتم یه گوری برمیگشتم میدیدم تو بالکن صندلی گذاشتی پایه‌های جلو صندلی رو دادی هوا پشت صندلی رو تکیه دادی به دیوار پاتو انداختی روی لبه جلوی بالکن آفتاب فیلان شده روت داری کتاب میخونی مثلن. یا نشستیم کنار این استخر کوچیکای متلا بعد یه قوطی آبجو یا کوکا لایت یا هر کوفت تگری دیگه‌ای دستمونه بعد قوطیش عرق کرده همینجوری که قطره ها ازش آویزونن قوطی رو میچسبونی به لپات مثه همیشه.تو آب نمیرفتیم چون گشادیم پوستمون داره ورمیاد از آفتاب ولی بازم نمیرفتیم تو آب بعد اون دوربین کنون اف تی بی قدیمی داغونه رو هم داریم که همه‌چی توش بهتر از حالت واقعیه فرت و فرت باهاش عکس میگیریم.نه میخایم جایی برسیم نه هیچی.

الان که نگاه میکنم میبینم فاجعه‌تر از اونی بود که فک میکردم وختی تصویره باز کسشر بودنش اینقد تو چشم نمیاد الان دیگه باید زار زد از بس کسشره از بس هم تیکه پاره‌هاش از اینو اونور تابلوئه.ولی هر گهی که هس اون رویاس بعد به گا رفته.


labels: , ,
 

4 نظرات:

Unknown گفت...

می خواستم دو تاکلفت بت بندازم گفتم ولش کن معلومه با این نوشتنش هنوز شومبوله،البته علت تهوعت هم کلفت بودنشه که اونم مجبورنبودی ساک بزنی تا به حالت تهوع بیفتی
@ehsaanpour

reply your twitter

ناشناس گفت...

من خيلي جاها بودم خيلي چيزام ديدم ولي 100 سالمم كه بشه حسرت دارم 17 سلله باشم پونتياك بابامو وردارم برم وودستاك يا 19 سالم باشه رو ال اس دي برم لايو پنتانگلين...
نمي دونم تو شومبولي يا نه اصلنم حال نمي كنم برم وبلاگ كسي شومبول بودنشو بهش گوشزد كنم ولي از اين مطمئنم كه نشخوار كردن يه تصوير ذهني هر چقدم درجه دو يا بدرد نخور باشه نشونه ي شومبوليسم نيس.
اين كامنت قبلي بد رف رو مخم اما از اون جايي كه نه تو بالا خواه مي خواي نه من بالا خواه مي شم نه اصلاً مي دونم تيريپتون چيه دخالت نمي كنم.
راستي اون قوطيه كوكالايته و لب و اون تيكه كلاً خيلي اسهال بود دمت گرم

Unknown گفت...

اما خب به هرحال هست دیگه
این چیزیه اگه به وجودش اعتراف کنی ارزش داره

Dawn گفت...

hahahahahahaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
nice post!

 
>